چرا فیلمهای امروز دیگر مثل گذشته تأثیرگذار نیستند؟
راستش را بخواهی، مدتیست که بعد از دیدن هر فیلم جدید، فقط میگویم:
«خوب بود، اما هیچ احساسی نداشتم.»
یادت هست وقتی بچه بودیم، یک فیلم میتوانست تا هفتهها در ذهنمان بماند؟
دیالوگها را تکرار میکردیم، موسیقیاش توی سرمان میچرخید، حتی حس میکردیم خودمان در آن دنیا زندگی میکنیم.
اما حالا؟
فیلم تمام میشود، گوشی را برمیداریم، و همهچیز تمام میشود.
چیزی تغییر کرده… و فقط سینما نیست، ما هم تغییر کردهایم.
🎬 ۱. از داستان تا سرعت: وقتی حوصله نداریم «احساس» کنیم
فیلمهای قدیمی زمان میخواستند.
صحنهها آرام بودند، گفتوگوها طولانی، و کاراکترها فرصت رشد داشتند.
اما حالا همهچیز باید در ۹۰ دقیقه خلاصه شود، با برشهای سریع و جلوههای بصری سنگین.
سینمای امروز بیشتر به “جلب توجه” فکر میکند،
نه “برقراری ارتباط”.
ما در عصر تیکتاک و اسکرول زندگی میکنیم — ذهنمان به تحریک سریع عادت کرده.
فیلمها هم برای بقا در این دنیای سریع، خودشان را با ریتم ما تنظیم کردهاند.
🎭 ۲. دیگر قهرمان واقعی وجود ندارد
در دهههای قبل، قهرمانها واقعی بودند: پر از ضعف، ترس، و شک.
راکّی میترسید، فارست گامپ ساده بود، و حتی بتمن با درون خودش میجنگید.
اما حالا بیشتر شخصیتها بینقص و قابل پیشبینیاند.
در نتیجه، ما کمتر با آنها احساس نزدیکی میکنیم.
قهرمانها الهامبخش نیستند، فقط «قوی» هستند — و این، کافی نیست.
📺 ۳. سینما دیگر تجربهی جمعی نیست
یادته وقتی با دوستان یا خانواده فیلم میدیدیم، آن حس اشتراکی چقدر عمیق بود؟
تماشای فیلم در سالن تاریک، خندیدن یا گریهی همزمان با بقیه…
حالا اکثر ما در خانه، تنها و با موبایل فیلم میبینیم.
فیلمها هنوز همان قدرت را دارند،
اما دیگر در فضای احساسی مشترک تجربه نمیشوند.
احساس جمعی جای خودش را به مصرف فردی داده است.
💻 ۴. الگوریتمها، نه هنرمندان، تعیین میکنند چه ساخته شود
در گذشته، فیلمسازها براساس الهام و جسارت تصمیم میگرفتند.
حالا پلتفرمها بر اساس «داده» تصمیم میگیرند.
الگوریتمها میدانند چه چیزی کلیک میخورد، چه نوع بازیگری ویو میآورد،
و نتیجه این میشود:
فیلمهایی که امناند، آشنا، اما بیاحساس.
وقتی داده جای شهود را میگیرد، هنر تبدیل به محصول میشود.
❤️ ۵. شاید مشکل از فیلمها نیست… از ماست
شاید هم فیلمها تغییر نکردهاند — شاید ما کمتر احساس میکنیم.
وقتی روزی صدها ویدیو میبینیم، مغزمان دیگر بین «مهم» و «غیرمهم» فرق نمیگذارد.
بیحسی احساسی نوعی واکنش طبیعی در عصر بیشتحریکی است.
اما گاهی فقط کافی است مکث کنیم.
چراغها را خاموش کنیم، گوشی را کنار بگذاریم، و واقعاً تماشا کنیم.
شاید فیلم هنوز همان قدرت قدیم را دارد،
ما فقط یادمان رفته چطور باید دوباره عاشقش شویم.
🎯 جمعبندی
فیلمهای امروز بیتأثیر نیستند؛
ما فقط یادمان رفته چطور «احساس» کنیم، نه چطور «ببینیم».
وقتی از سرعت کمی فاصله بگیریم، هنوز در میان اینهمه جلوهی ویژه و هیاهو،
میشود یک نگاه ساده، یک موسیقی آرام، یا یک دیالوگ صادقانه پیدا کرد
که دوباره دلمان را بلرزاند —
مثل گذشته.